Possible Way for U.S.-Iran Strategic Talks

<--

این تنها راه برای مذاكرات استراتژيك ایران و آمريكاست

دكتر كيهان برزگر استاد روابط بين‌الملل و عضو هیات علمی دانشگاه علوم و تحقيقات است. از وي آثار متعددي به ‌ويژه به زبان انگليسي و در ژورنال‌هاي معتبر در خصوص مسائل و روابط ايران و آمريكا منتشر شده است.

حدود سه دهه از قطع روابط ديپلماتيك ايران و آمريكا مي‌گذرد و طي اين مدت فراز و نشيب‌هاي زيادي در روابط دو كشور ايجاد شده است اما يك سوال اساسي اين است كه چرا بعد از حدود 30 سال امكان از‌سر‌گيري روابط ايران و آمريكا فراهم نشده است؟

مسائل ايران و آمريكا يك سري متنوع از مسائل داخلي، منطقه‌اي و بين‌المللي را شامل مي‌شود. يكي مربوط به نزاع قدرت در داخل ايران است اما روابط دو طرف فراتر از اين به مسائل منطقه‌اي و جهاني هم گره خورده است. از زماني كه ايران به دليل يك‌سري از تحولات منطقه‌اي و جهاني داراي نقش و قدرت منطقه‌اي بيشتري شده، مسائل ايران و آمريكا نيز وارد مرحله جديدي شده است. نقش منطقه‌اي ايران به‌خصوص با عدم توانايي آمريكا در كنترل كامل بحران‌هاي منطقه‌اي همچون افغانستان، عراق، لبنان و فلسطين افزايش يافته است. هر قدرت منطقه‌اي يك سري ادعاهاي منطقه‌اي و حتي جهاني دارد. ساخت و منابع داخلي قدرت در ايران و نگاه جهاني ايرانيان در طول تاريخ اين را اقتضا مي‌كند. من اين تحليل شما كه صرفا از سطح داخلي روابط دو كشور را تحليل مي‌كنيد نقد مي‌كنم و آن را فراتر مي‌دانم.

برخي در داخل معتقدند كه مذاكره با آمريكا در شرايط نابرابر -وقتي ايران در موضع ضعف قرار دارد- به نفع ايران نيست. مثلا در قرار داد الجزاير، ايران مجبور شد يك سري امتيازات را نيز در بلندمدت به آمريكا بدهد. در ايران دولت به اين نتيجه رسيده كه تنش‌زا باقي ماندن روابط ضررهاي زيادي مي‌تواند داشته باشد. از بعد منطقه‌اي نيز استدلال اين است كه چون خاورميانه در مرحله انتقالي در حوزه تثبيت نقش‌هاي بازيگران منطقه‌اي قرار دارد تنش‌ در روابط دو كشور براي ايران هزينه‌ خواهد داشت. دولت سعي مي‌كند با يك سري از استراتژي‌هايي همچون تاكيد بر «چرخ مستقل سوخت هسته‌اي» با اهرم‌هاي استراتژيك و از يك موضع قوي با آمريكا وارد گفت‌وگو شود و بر اين موضوع هسته‌اي تاكيد زيادي كرده و مشروعيت خود را بر سر آن هزينه كرده است و اين قضيه اجماع داخلي زيادي را ايجاد كرده است. به نظر من تاكيد بر چرخه مستقل سوخت هسته‌اي به گونه‌اي توانسته نقش و بازيگري ايران را در معامله و گفت‌وگو با آمريكا بالا ببرد. چرخه مستقل سوخت هسته‌اي به ايران كارت بازي استراتژيكي داده كه سطح برابري سياسي دو كشور در مذاكره را بالا مي‌برد و شرايطي را فراهم مي‌كند كه مذاكره وارد مرحله جديد و بسيار متفاوت از گذشته شود.

پس سياست هسته‌اي نظام در نگاه شما موفقيت‌آميز بوده است؟

Then, you think nuclear policy of regime has succeeded?

به نظرم سياست تاكيد بر چرخه مستقل سوخت هسته‌اي و اصرار بر آن موفقيت‌آميز بوده چون سطح مذاكره ايران و آمريكا در خصوص برابري به سطح قابل قبولي رسيده است. به نظرم آمريكايي‌ها تا زماني كه احساس نكنند تا طرف مذاكره‌شان در موضوع خاصي به سطح برابري استراتژيك نرسيده با آن كشور وارد مذاكره نمي‌شوند. مثلا آمريكا در دهه‌ 1960 با روسيه وارد مذاكره استراتژيك شد چون بحث بازدارندگي براي آمريكا جدي بود يا در دهه 1970 با چين وارد مذاكره شدند چون چين وارد تعامل سازنده و استراتژيك با آمريكا شد. ايران و آمريكا در طول 30 سال گذشته مسائل متعددي همچون صلح اعراب و اسرائيل، عراق، افغانستان، لبنان و… را داشتند اما هيچ وقت آمريكايي‌ها طرح مذاكره جدي با ايران را مطرح نكرده‌اند چون ارزش موضوعات استراتژيك نبود. فقط مساله هسته‌اي ايران است كه براي آمريكا ارزش استراتژيك دارد و آمريكا را وارد مذاكره كرده است. اتمي شدن ايران يك خط قرمز براي امنيت ملي آمريكاست.

تلاش دولت كلينتون براي نزديكي به ايران و پيشنهاد ايجاد رابطه از سوي كلينتون و آلبرايت، با توجه به اينكه بحث هسته‌اي هنوز مطرح نشده بود با تحليل شما جور در نمي‌آيد؟

ايران در دوره كلينتون به آمريكا جواب رد داد چون آن نگراني سنتي عدم برابري سياسي در سطح مذاكرات وجود داشت و ايران نگران بود كه در مذاكرات شكست بخورد.

شما ولي از جانب آمريكايي‌ها صحبت كرديد كه تا به دركي نرسند كه طرف‌شان به سطح استراتژيك نرسيده وارد مذاكره نمي‌شوند. زمان كلينتون براساس منطق تحليل شما ايران ارزش استراتژيك نداشت پس چرا دولت كلينتون مي‌خواست وارد مذاكره شود؟

در آن زمان دغدغه بيشتر از جانب ايران بود كه ترس از مغلوب شدن در مذاكرات وجود داشت چون ايران اهرم استراتژيك نداشت ولي هم اكنون با به دست آوردن اهرمي چون چرخ مستقل سوخت هسته‌اي وارد مذاكره شده است. مذاكره آمريكا و ايران بر سر خطوط قرمزي چون بحث هسته‌اي است نه مسائل جانبي و براي همين است كه پس از انتخابات رياست جمهوري هر چه به اوباما فشار آوردند كه در خصوص مسائل داخلي ايران موضع‌گيري كند اين كار را نكرد چون اعتقاد دارد آمريكا با ايران بر اثر مساله استراتژيكي چون بحث هسته‌اي مذاكره مي‌كند و نبايد مسائل جانبي آن را تحت‌الشعاع قرار دهد.

يعني اگر بحث هسته‌اي نبود يا اگر بحث هسته‌اي به يك جا ختم شود موضوعي وجود ندارد كه آمريكا ارزش آن را ببيند كه با ايران وارد مذاكره شود؟ منطق بحث شما اين است؟

بله، به نظرم منطق اين بحث تا حدود زيادي درست است. ماهيت موضوعاتي كه بين ايران و آمريكا وجود دارد به قدري تحت تاثير مسائل ارزش‌گرايي ايدئولوژيك و بي‌اعتمادي تاريخي قرار دارند كه تنها وجود يك موضوع استراتژيك ملي و امنيتي و اجماع داخلي بر سر آن مي‌تواند دو طرف را به يكديگر نزديك كند. فقدان موضوع استراتژيك روابط دو كشور را همچون حالت 30 سال گذشته نگه خواهد داشت.

يعني حالت نه جنگ، نه صلح تداوم مي‌يابد؟

به نظرم ادامه مي‌يابد. ممكن بود در فقدان موضوع هسته‌اي ايران و آمريكا در بلندمدت به هم نزديك مي‌شدند اما موضوع هسته‌اي اين تاريخ را نزديك‌تر كرده است.

يعني صلح خاورميانه هم ارزش نزديك كردن دو كشور را ندارد؟

بحث اعراب و اسرائيل در طول 30 سال بحث مهمي بوده اما ارزش استراتژيك لازم را براي دو كشور نداشته كه آنها را وارد مذاكره كند. مساله مهم وجود اجماع داخلي روي يك مساله استراتژيك است. اين امر به خصوص در مورد ايران بيشتر صادق است.

برخي مي‌گويند نقش مذاكرات ژنو و وين با توجه به اينكه غني‌سازي 3.5 درصد براي ايرانيان را پذيرفته نقض قطعنامه‌هاي شوراي امنيت است كه تاكيد بر متوقف ساختن غني‌سازي دارند از اين رو آن را دستاوردي براي دولت مي‌دانند.

اينكه برنامه هسته‌اي ايران نقض قطعنامه‌هاي شوراي امنيت است يا خير اهميتي ندارد. كشاندن آمريكا به پاي ميز مذاكره از موضع برابر سياسي و رساندن مذاكرات به نقطه‌اي خود به خود قطعنامه‌ها را به حاشيه مي‌برد. در صورت تعامل با آمريكا تحريم‌ها ديگر اعتبار لازم را نخواهند داشت.

در صورت توافق، تحريم‌ها در درازمدت ساقط مي‌شوند. برنامه هسته‌اي ايران صلح‌آميز است و آژانس هم گفته مدركي مبني بر انحراف اين برنامه پيدا نشده و فقط بحث اعتمادسازي وجود دارد و اگر با نگاه مثبت به اين مساله نگاه كند پرونده هسته‌اي ايران خود به خود از شوراي امنيت بيرون مي‌رود. ديديم وقتي مذاكرات ژنو جلو رفت نگاه‌ها به ايران مثبت شد.

ايران به اين نتيجه رسيد كه چهارچوب مذاكرات را بپذيرد و همكاري كند البته نقش رسانه‌هاي غربي در اين موضوعات بسيار جدي است. وقتي هياتي ايراني آمد و گفت چهارچوب را مي‌پذيرد، رسانه‌هاي غربي بلافاصله آمدند و براي اينكه پروژه را به‌نفع خود جلو ببرند تيتر زدند كه ايران كاملا پذيرفته تسليم شده و با سرعت توقعات جامعه بين‌المللي را افزايش دادند. در اينجاست كه هيات ايراني بايد بسيار مراقب باشد. ايران چهارچوب را پذيرفته اما به‌هر حال هر معاهده هسته‌اي استراتژيك نبايد با سرعت جلو برود. اين نوع توافقات بايد با مطالعه و اجماع داخلي صورت گيرد. اينكه ايران توافق ارائه كرده اصلا مطلب عجيبي نيست و مي‌خواهد جنبه‌هاي مختلف را ارزيابي كند.

اما اوباما و مدودف گفته‌اند كه تحريم‌هاي جديدي در راه است و در داخل هم سيگنال‌هاي مختلفي مي‌رسد. آقاي لاريجاني گفته‌اند مبادله فريب است. با توجه به اينكه در ابتداي مصاحبه گفتيد كه بحث هسته‌اي در روابط ايران و آمريكا به نقطه تعيين‌كننده‌اي مي‌رسد، آن واكنش‌هاي مثبت بعد از مذاكرات ژنو مشاهده نمي‌شود.

ببينيد برنامه هسته‌اي ايران فراتر از مسائل مربوط به انرژي و تكنولوژي است. اين برنامه به نوع و نگاه منطقه‌اي و جهاني ايران هم مربوط مي‌شود. يك معاهده هسته‌اي را نبايد در چارچوب تنگ انرژي و تكنولوژي ديد. اين معاهده به مسائل امنيتي و استراتژيك هم مربوط مي‌شود. به‌هر حال وظيفه يك دولت اين است كه اين بحث را به جايي برساند. دولت وظيفه اجرايي ايجاد رفاه براي شهروندان و جلوگيري از تهديدات امنيتي را دارد. بنابراين بايد تصميم‌گيري به موقع انجام دهد. صداهاي مختلف مي‌تواند به دولت ياري رساند اما مخالفت صرف با دولت به دليل رقابت‌هاي سياسي داخلي در درازمدت به نفع منافع ملي نيست.

به‌هر حال شما براي اين معاهده هسته‌اي با توجه به مخالفت‌هاي داخلي و خارجي چه چشم‌اندازي ترسيم مي‌كنيد.

من تصميم‌گيرنده نيستم اما به‌عنوان يك تحليلگر مي‌گويم ايران با توجه به كارت چرخه مستقل سوخت هسته‌اي كه ارزش استراتژيكش را بالا برده بايد در شرايط برابر سياسي با آمريكا وارد يك معامله هسته‌اي شود. از پتانسيل صداهاي مخالف بايد در جهت افزايش چانه‌زني ايران در مذاكرات استفاده شود. شوراي عالي امنيت ملي بايد با مديريت كردن صداهاي مختلف صداي واحد و تصميم نهايي ايجاد كند و ديگر گروه‌ها بايد آن را بپذيرند. بايد پذيرفت كه تنازع قدرت داخلي بي‌نهايت است اما مسائل استراتژيك در روابط با قدرت‌هاي بزرگ صحنه‌هاي حساسي دارند كه همه بايد با ديد استراتژيك به آن نگاه كنند. برنامه هسته‌اي ايران داراي ظرفيت‌هاي لازم براي حل معضلات استراتژيك ايران در منطقه و در روابط با قدرت‌هاي بزرگ است.

برخي از مخالفان رابطه يا معاهده مي‌گويند اگر در بحث هسته‌اي به توافق برسيم آمريكا پرونده‌هاي ديگري همچون صلح خاورميانه و حقوق بشر را خواهد گشود. نظر شما چيست؟

ماهيت برنامه هسته‌اي با اين مسائل فرق مي‌كند. اين طرز‌تفكر كه ايران و آمريكا به‌زودي با هم دوست شوند اشتباه است. ايران و آمريكا با هم دوست نمي‌شوند چون ايران مدعي و يك قدرت منطقه‌اي است پس با بزرگ‌ترين بازيگر خارجي منطقه يعني آمريكا نمي‌تواند در بسياري از مسائل توافق داشته باشد. يك قدرت منطقه‌اي بايد داراي استراتژي‌هاي مستقل ملي در سياست خارجي باشد. براي آمريكا آنچه مهم است حفظ توازن قواي منطقه‌اي است و برنامه هسته‌اي ايران اين توازن را به‌هم مي‌زند. به‌خاطر همين عراق، عربستان و اسرائيل را در برابر ايران قرار مي‌دهند. پس هر نوع معاهده به‌معناي دوست شدن ايران و آمريكا نيست بلكه ايران و آمريكا وارد عصر همزيستي مسالمت‌آميز مي‌شوند. اين همان الگوي رابطه چين و آمريكاست و همان اشتباهي است كه مخالفان روابط مي‌كنند. چين همچنان مهم‌ترين رقيب جهاني آمريكا باقي مانده است. به نظرم ايجاد روابط همه‌جانبه بين ايران و آمريكا سال‌ها طول مي‌كشد.

پس تكنولوژي و چرخه مستقل سوخت هسته‌اي موازنه قوا در منطقه را به‌هم زده است؟

بله، به‌خاطر همين است كه آمريكا به‌دنبال مهار قدرت ايران است. چرخه مستقل سوخت يعني بازدارندگي. هم اوباما و هم بوش هدف‌شان مهار قدرت ايران و حفظ توازن قدرت منطقه‌اي است. اما روش‌هاي آنها متفاوت است؛ يكي با زبان زور و تهديد، ديگري با زبان مذاكره.

پس تكليف چرخه سوخت مستقل با توجه به‌هم خوردن موازنه قدرت منطقه‌اي چه مي‌شود؟

چرخه مستقل به ايران يك ارزش استراتژيك مي‌دهد و اين مساله استراتژي ايران را مستقل مي‌كند. ايران بارها به آمريكا گفته ما چون به شما اطمينان نداريم مي‌خواهيم چرخ مستقل داشته باشيم. هر نوع مذاكره ميان ايران و آمريكا نه آغاز دوستي كه دوري از تنش بيشتر و تهديد متقابل است. اين به‌نفع امنيت ايران است چون انرژي سياسي – امنيتي ايران را رها كرده و صرف مسائل توسعه‌اي و اقتصادي مي‌كند.

حال اگر مذاكره و معاهده‌اي صورت نگيرد چه مي‌شود؟

ممكن است تحريم‌هاي بيشتري اعمال شود كه براي هر دوطرف هزينه‌زاست.

تحريم ايران براي آمريكا چه هزينه‌اي دارد؟

ممكن است ايران با چرخه مستقل جلو برود و به نقطه‌اي برسد كه براي آمريكا بدون برگشت باشد.

About this publication