Another Shame for the West

<--

يادداشت

رسوايي ديگر غرب

جام جم آنلاين: در نهمين سالگرد حادثه 11 سپتامبر و در شرايطي که دولتمردان غربي همچنان از اين حربه براي ادامه توجيه اقدامات سلطه‌طلبانه خود بهره‌گيري مي‌کنند در برخي از شهرهاي آمريکا، گروه‌هايي اجير شده در اقدامي موهن و ضد اسلامي به آتش زدن قرآن‌ها اقدام کرده‌اند.

اين اقدام ضد اسلامي و مغاير با آزادي اديان در آمريکا در کنار ده‌ها اسلام‌ستيزي ديگر در اروپا نظير اعطاي جايزه آزادي رسانه از سوي مرکل صدر اعظم آلمان به کاريکاتوريست‌ دانمارکي که در سال 2005 به انتشار کاريکاتورهاي موهن از رسول اکرم(ص) اقدام کرده بود، در حالي با اهداف مختلف صورت گرفته که در سايه آن مواضع دولتمردان آمريکايي و غربي در قبال آن نکته قابل توجه است.

هنگام به آتش کشيدن قرآن‌ها در آمريکا مقامات اين کشور موضعي براي مقابله با آن انجام نداده و حتي در مورد کشيش تري جونز که طرح به آتش زدن قرآن را مطرح کرده بود صرفا به ابراز تاسف بسنده کردند.

جالب توجه آنکه آنها علت مخالفت خود را پيامدهاي اين اقدام در تامين امنيت جاني نظاميان آمريکايي در افغانستان عنوان کردند و نه به دليل اسلام‌ستيزي و نقض حقوق مسلمانان. پليس آمريکا نيز در روز 11 سپتامبر در برابر اسلام‌ستيزان راه سکوت در پيش گرفته و هيچ اقدامي براي مقابله با آنها انجام نداد. اکنون اين سوال مطرح است که دولتمردان آمريکا و اروپا که به بهانه حقوق بشر و آزادي و دموکراسي با استناد به استراتژي حمله پيش دستانه به عراق و افغانستان لشکرکشي کرده و هزاران نفر را قرباني سياست‌هاي خود ساخته‌اند و يا به بهانه امنيت بين‌الملل با همان ادعاي مقابله پيش دستانه ساير کشورها را تحريم و حتي خواستار حمله نظامي به آنها مي‌شوند، و يا با ادعاي مقابله پيش دستانه با تروريسم هزاران انسان بي گناه را سالها در زندانها مبحوس كرده‌اند كه نمونه آن را در زندان گوانتانامو مي‌توان مشاهده كرد، و يا با ادعاي حقوق بشر به دخالت در امور داخلي ساير کشورها پرداخته و حتي به حمايت از جانيان و ناقصان امنيت ملي کشورها مي‌پردازند، چگونه مي‌شود که در برابر چنين اقدام ضد اسلامي راه سکوت در پيش گرفته و اقدامي انجام نداده‌اند؟ مگر آنها با ادعاي مقابله پيش دستانه با چالشها و ناامني‌هاي جهاني به جنگ افروزي و اعمال فشار بر كشورها نپرداخته پس چگونه است كه در برابر مسئله مهمي مانند اعلام كشيش آمريكا براي سوزان قرار ادعا كردند كه وي اقدامي انجام نداده لذا با آن برخورد نمي‌كنند و بعد به آتش كشيده شدن قرآن نيز واكنشي نشان ندادند؟

آنچه مسلم است اين اقدامات موهن و نيز اسلام‌ستيزي احزاب و گروه‌هاي اروپايي به تحريک 5/1 ميليارد مسلمان و هزاران آزاد‌انديش در سراسر جهان منجر مي‌شود که مسلما چالش‌هاي امنيتي و سياسي بسياري براي جهان به همراه خواهد داشت.

بر اين اساس پاسخ به اين پرسش‌ها را مي‌توان به سابقه مقامات آمريکايي و اروپايي در قبال تحولات بين‌الملل جستجو کرد. وقتي باراک اوباما رسما در دکترين هسته‌اي خود ساير کشورها را به حمله هسته‌اي تهديد مي‌کند، وقتي غرب در برابر جنايات رژيم صهيونيستي عليه ملت فلسطين راه سکوت در پيش گرفته و به حمايت از آن مي‌پردازد، وقتي اشغالگران در لواي اهداف دموکراسي و آزادي به کشتار هزاران انسان بي‌گناه در عراق و افغانستان مي‌پردازند، زماني که غرب به بهانه مبارزه با تروريسم به نظامي‌گري در آفريقا مبادرت مي‌ورزد، وقتي غرب براي جلوگيري از دستيابي کشورهاي اسلامي از جمله جمهوري اسلامي ايران به حقوق هسته‌اي‌يشان کارشکني مي‌کنند، وقتي سران غرب به بهانه مبارزه با تروريسم به تصويب قوانين ضد اسلامي و محدود ساختن مسلمانان مي‌پردازند و …، اين اصل آشکار مي‌شود که اسلام هراسي ايجاد شده در غرب نه بر گرفته از تفکرات مردم غرب بلکه برگرفته از سياست‌هاي دولتمردان غرب و ايادي آنها و ساختارهاي رسانه‌‌اي آنها هستند که براي رسيدن به اهداف خود از هيچ جنايتي فرو‌گذار نيستند.

دولتمرداني که به دليل وابستگي به صهيونيسم بين‌الملل اسلام‌ستيزي را اولويت کار خود قرار داده و تلاش دارند تا با ايجاد تقابل ميان اسلام و مسيحيت اهداف سلطه‌طلبانه خود را بر جهان اجرايي سازند. روند کنوني تحولات در حالي رسوايي ديگري براي مدعيان حقوق بشر است كه بار ديگر يک اصل اساسي را آشکار مي‌سازد و آن لزوم تغيير در ساختار بازيگران بين‌المللي و دگرگوني در ترکيب سازمان‌ها و نهادهاي جهاني به ويژه سازمان ملل مي‌باشد.

ترکيبي که بايد برگرفته از آزادي‌خواهان جهان و به دور از حضور کشورهاي بر جاي مانده از نظام سلطه باشد. چرا که ادامه يافتن سلطه اين کشورها بر سازمان‌هاي بين‌المللي و ساختارهاي تصميم‌گير براي جهان دستاوردي جز استمرار ناامني و چالش‌هاي جهاني از جمله تشديد سياست‌هاي ضد بشري نظير آنچه در قبال مسلمانان در جهان روي مي‌دهد، نتيجه‌اي به همراه نخواهد داشت.

در اين ميان جا دارد تا جهان اسلام در قالب سازمان کنفرانس اسلامي با ظرفيت 57 کشور و يك ميليارد نفر جمعيت ضمن حفظ وحدت و اتحاد در برابر تشديد اسلام‌ستيزي دولتمردان غربي به دنبال ارتقاي جايگاه جهاني خود از جمله داشتن يک کرسي دائم در شوراي امنيت باشد تا در سايه اين اتحاد بتواند به مقابله با اسلام‌ستيزي صهيونيسم بين‌الملل که در چهره دولتمردان غربي تبلور يافته، بپردازند؛ چرا که استمرار انفعال و عدم يکپارچگي جهان اسلام منجر به استمرار اين اسلام‌ستيزي‌ها و افزايش فشارهاي مسلمانان خواهد شد چنانکه عدم وحدت در برابر فلسطين، عراق و افغانستان اکنون اين سرزمين‌ها را در آستانه نابودي قرار داده است.

قاسم غفوري-جام جم آنلاين

About this publication