The Two Faces of Obama’s Heartbreak

<--

دوگانه های شکستن قلب اوباما!

محمود ملکی

تيراندازي به سوي يكي از نمايندگان كنگره آمريكا در ايالت آريزونا و كشته شدن چندين نفر در اين ماجرا، موضوعي است كه در دو هفته گذشته فضاي سياسي ـ اجتماعي آمريكا را تحت تاثير خود قرار داده است. موضوعي كه اتفاقا در يك سه گانه جالب، شايسته بررسي است. سه گانه اي كه يك ضلع آن تحركات افراط گريانه جنبش تي پارتي در اين كشور و به ويژه اظهارات تند سارا پيلن به عنوان نماد اين جنبش است و ضلع دومش بحران اقتصادي و فشارهاي ناشي از افول هژموني آمريكا و ضلع سومش يقينا تحولات داخلي و قوانين راجع به حمل سلاح در اين كشور است.

اگر چه اين سه گانه هم قابل نقداست و نياز به تحليل دارد، با اين وجود آنچه توجه مرا از تحليل آن واقعه منحرف كرد، اظهاراتي بود كه نشريه آمريكايي يو اس تودي، به نقل از باراك اوباما رئيس جمهور اين كشور، درباره اين حادثه ايراد كرده بود. باراك اوباما در تجمع مردمي كه در بيرون از بيمارستاني كه نماينده مجروح كنگره در آن بستري بود: خطاب به مردم گفته است كه قلب همه ما از اين واقعه شكست شده است و ما هم در غم كشته شدگان اين حادثه شریک هستيم و از مردم مي خواهم كه آرامش خود را حفظ كنند.

اگر چه دو مفهوم يا حتي دو قاعده در سيستم داخلي اين كشور، يعني قاعده كنترل و تعادل (check and balance) و استمرار و تغيير (change and continuty)، بسيار قابل توجه است و كنترل دائمي قواي سه گانه در اين كشور بر روي هم براي رسيدن تعادل كل سيستم يك ابتكار آمريكايي است كه در هيچ كجاي دنيا سابقه ندارد و از سويي ديگر هم تغيير و تداوم در استراتژي هاي سياست خارجي و امنيتي اين كشور، قدم به قدم برنامه هاي درازمدت اين كشور را پيش مي برد و در واقع در آمريكا هيچ زمان انقطاع تاريخي و مزمني كه در جهان سوم بين نسل ها و دولت ها و سياستمدران هست وجود ندارد، با اين وجود برخورد دوگانه با مفاهيم بشر دوستانه در آمريكا موضوعي است كه وقتي عريان و آشكار نمود پيدا مي كند، چهره زشت خود را بيش از پيش نمايان مي سازد.

براي من سئوال است كه چگونه باراك اوباما از كشته شدن، چند نفر، قلبش شكسته مي شود، اما روزانه هزاران نفر در عراق و افغانستان و… بر اثر سياست هاي آمريكا كشته مي شوند، اما دريغ از يك تاسف آقای اوباما. اگر آمريكا امنيتش، سياست خارجي اش و حتي مفاهيمش جهاني است و دغدغه هاي جهاني دارد، لاجرم كشته شدن صد ها هزار انسان در آنسوي كره خاك نيز و تاسفش و تألمش نيز جهاني است، آنهم فجايعي كه به دستور مستقيم، رئيس جمهور اين كشور صورت مي گيرد.

در عراق تا كنون صد ها هزار كشته شده اند، در افغانستان همين طور و جالب اين است كه به راحتي و مانند آب خوردن هراز گاهي از حمله به ايران هم سخن مي گويند ، گويي كه مثلا مي خواهند يك كندوي عسل را از درخت جدا كنند.

و آزادي كه نمادش را و حيات و مماتش را برخي آمريكا مي دانند، در عربستان مي بينيم و در انتخابات آتي مصر و در رژيم هاي ديكتاتور عرب منطقه.

تصورم اين است كه بشر دوستي براي انسان آمريكايي است و آزادي براي رفاه انسان آمريكايي و تاسف هم براي كشته شدن انسان همان جايي است. كه عملكرد نشان مي دهد، انسان آمريكايي، مردم خاورميانه اي را حتي با تسامح انسان نمي داند كه براي كشته شدن صدها هزار نفر آن، يك تاسف هم بخورد و آرامشش به بخورد، آنگونه كه براي كشته شدن چند نفر آمريكايي به هم مي خورد.

About this publication