The Unclear Future of the Middle East

<--

آینده خاورمیانه در ابهام!

ابوالقاسم قاسم زاده

یکشنبه ۳۰ شهریور ۱۳۹۹

همه نویسندگان سیاسی ـ اقتصادی قبول دارند که تغییر در روال سیاست خارجی سه قدرت بزرگ جهان، آمریکا، روسیه و چین برای تنظیم روابط بین‌المللی با ارزیابی تحولات و شرایط جدید، تأثیرات مستقیم در مناطق گوناگون جهان می‌گذارد. این تغییرات و اقدام آنها در چگونگی رفتار و تعامل دیگر دولت‌ها نیز خود را نشان می‌دهد.

هر چهار سال یک بار تأثیرات و نتایج انتخابات ریاست جمهوری آمریکا و رقابت دو حزب حاکم آن (جمهوری‌خواهان و دمکرات‌ها)، تجدید نظر در برنامه‌ها و در اغلب مناطق جهان را ظاهر می‌سازد. اکنون که انتخابات ریاست جمهوری آمریکا تا ماه آینده انجام خواهد گرفت، دو دیدگاه در ارزیابی سیاست خارجی آمریکا ارائه شده است. دیدگاهی بر این باور است که در بخش سیاست خارجی چندان تغییر و تحولی مگر در حد برخی از «رفروم»‌ها، آن هم به صورت خاص صورت نخواهد گرفت، هرچند درباره پیروزی «ترامپ» از حزب جمهوریخواه که برای دور دوم چهار ساله نامزد ریاست جمهوری شده است و یا «بایدن» از حزب دمکرات و تفاوت دیدگاه‌ها و برنامه‌های آنها برای آینده خاورمیانه بسیار گفته و نوشته می‌شود، در حالی‌که هنوز معلوم نیست کدام یک از این دو نامزد انتخاباتی پیروز خواهد شد. دیدگاه دوم، می‌گوید اگر «ترامپ» انتخاب نشود و بایدن رقیب او از «حزب دمکرات» پیروز شود، پرونده سیاست خارجی «ترامپ» بسته می‌شود و مرحله جدیدی از روال سیاست خارجی آمریکا ظاهر خواهد شد. این دیدگاه معتقد است، سیاست خارجی ترامپ، محصولی قابل قبول برای آمریکا و حتی جامعه ملل نداشته است. لاجرم رقیب او «بایدن» با برنامه‌ریزی متفاوت و جدید، سکاندار ریاست جمهوری آمریکا خواهد شد. هر دو دیدگاه، چه آنها که انتظار دوره‌ای متفاوت از سیاست خارجی آمریکا بعد از اعلام نتایج انتخابات ندارند و چه کسانی که راهی متفاوت از چهار ساله ریاست جمهوری ترامپ را محک می‌زنند، بر این گزاره تأکید دارند که آینده خاورمیانه در هاله‌ای از «ابهام» عمیق قرار دارد.

ترامپ در دور اول از ریاست جمهوری سه محور اصلی در اجرای برنامه‌های سیاست خاورمیانه‌ای را دنبال کرد که عبارتند از بلعیدن دلارهای نفتی در اختیار حکام عرب، به‌ویژه سعودی‌ها و دیگر حاکمان در جزایر جنوبی خلیج فارس که در این بخش، به ویژه در فروش فله‌ای محصولات نظامی آمریکا به آنها و دریافت دلارهای نفتی به بهانه‌ حفاظت از امنیت آنها به ویژه در برابر ایران و خالی کردن خزانه بزرگ دلارهای نفتی دولت‌های عربی موفق شد.

دومین، محور اصلی سیاست خاورمیانه‌ای ترامپ، تثبیت رژیم صهیونیستی در خاورمیانه با برنامه‌ریزی‌ برای نابودی مقاومت و فلسطین بود تا آنجا که دفتر سازمان دولت خودگردان فلسطین در واشنگتن را بست و تعطیل کرد. وام دو میلیون دلاری سالانه به آوارگان فلسطینی و کمپ‌های آنها را قطع کرد و در نهایت با اعلام، قدس پایتخت اسرائیل با انضمام بخش شرقی آن و اعلام جابجایی سفارت آمریکا به بیت‌المقدس، روال تثبیت رژیم صهیونیستی را در خاورمیانه ادامه داد؛ تا آنجا که در این روزها، کارناوال سیاسی ـ تبلیغاتی برای اعلام رسمیت روابط سیاسی رژیم صهیونیستی با دو کشور امارات (ابوظبی) و بحرین به راه انداخته است و نتانیاهو مدام تکرار می‌کند که «اسرائیل دیگر با دولت‌های عربی منطقه مشکلی ندارد و همه باید علیه خطر اصلی (ایران) متحد شویم تا «خاورمیانه جدید» ظهور و بروز پیدا کند.»

محور دیگر سیاست خارجی ترامپ از آغاز دوره ریاست جمهوری‌اش، ستیز با جمهوری اسلامی ایران بود که با خارج شدن از معاهده بین‌المللی «برجام» در همان روزهای اول از ریاست جمهوری او، کلید خورد. چهار سال به‌صورت مداوم سیاست و برنامه‌هایی با نام «تحریم همه جانبه» و «فشار حداکثری» علیه ایران را ادامه داد. اکنون حتی طرفداران ترامپ و همراهان او در کنگره آمریکا اذعان می‌کنند، اجرای این برنامه جواب مطلوب نداده است و در حد اقدام‌های «ایذایی» مسدود شده است و خروج از برجام از سوی ترامپ را هیچ دولتی، حتی همراهان متحد ما در اروپا نپذیرفته‌اند و ما فقط میدان را برای «نتانیاهو» که در داخل اسرائیل نیز منفور است باز کرده‌ایم! ادامه این سیاست ترامپ و سیاست خارجی او آمریکا را در «حوزه خاورمیانه» به انزوا برده است و برنده این سیاست ترامپ، پوتین در خاورمیانه شده است. اکنون در سخنرانی‌های انتخاباتی، چندین بار این جمله را تکرار کرده است که «اگر بار دیگر به ریاست‌جمهوری انتخاب شود در مدت دو یاسه هفته با جمهوری اسلامی ایران به یک توافق بزرگ و فوری دست پیدا خواهد کرد.» در حالی‌که «پمپئو» وزیر خارجه او مدام می‌گوید: سیاست «فشار حداکثری» موفق بوده، جمهوری اسلامی را منزوی کرده و ما در انتظار «سقوط» این رژیم هستیم!

اما رقیب ترامپ در حالیکه سیاست خارجی ترامپ در روابط دو جانبه یا چند جانبه در عرصه بین‌المللی را نقد می‌کند، می‌گوید: که او نه تنها با چین یا ایران یا ونزوئلا، حتی با دولت‌های اروپایی متحد آمریکا نیز درگیر شده است و آمریکا را در جامعه بین‌المللی با سیاست تقابل با «چند جانبه‌گرایی» منزوی کرده است.

«بایدن» به‌طور رسمی و چندین بار اعلام کرده است بلافاصله بعد از انتخاب به معاهده برجام برمی‌گردد و سیاست‌های ترامپ علیه ایران را دنبال نخواهد کرد. تغییر لحظه به لحظه شرایط انتخاباتی در آمریکا موجب شده است ترامپ در دیدار با «نتانیاهو» در کاخ سفید با تأکید بگوید: «ایران تا بعد از انتخابات صبر کند، چرا که اگر بایدن برنده شود، گمان نداشته باشند آنها به توافق بهتری دست پیدا خواهند کرد. اما من هم با ایران توافق خوبی خواهم کرد. توافقی که برای ایران عالی است!» وزیر خارجه روسیه «لاوروف» نیز دیروز گفت «آماده کمک به گفتگو بین واشنگتن و تهران هستیم. آمریکا تلاش می‌کند با تحریم ایران را خفه کند. این کار فایده نداشته و نخواهد داشت.»

اغلب دولت‌ها و کارشناسان سیاسی ـ اقتصادی بر این باورند که آینده خاورمیانه در ابهام باقی خواهد ماند و حوزه خلیج‌فارس و کشورهایش اگر ترامپ در واشنگتن بماند و نتانیاهو نیز همچنان نخست‌وزیر اسرائیل باقی بماند، به سوی فاجعه‌ای بزرگ می‌رود. فاجعه‌ای که هنوز گستره ابعاد آن رصد نشده است اما همه باور دارند که همه کشورهای جهان از آن زیان بسیار خواهند دید.

About this publication