بازنگری در روابط دو سوی آتلانتیک
دکتر شبان شهیدی مؤدب
سه شنبه ۱ تیر ۱۴۰۰
در تقسیمبندیهای رایج جهانی قدرتهای بزرگ، ابر قدرت امریکا، اروپا را متحد راهبردی خود میداند. این اتحاد از فردای جنگ جهانی دوم و بهویژه بعد از شکلگیری پیمان آتلانتیک شمالی یا ناتو تحقق یافته است. در حال حاضر ناتو ۳۰ عضو دارد که غیراز اعضای اصلی آن که در سال ۱۹۴۹ بدان پیوستهاند، دیگر اعضای ناتو در سالهای بعد از این تاریخ به عضویت این پیمان نظامی در آمدهاند؛ ازجمله ترکیه که سال ۱۹۵۲ و جمهوری فدرال آلمان ۱۹۵۵ و کشورهای بلوک شرق به تدریج از سال ۱۹۹۹ و بعد از فروپاشی پیمان ورشو به ناتو پیوستند.
تشکل دیگری نیز با جمعیتی قریب به ۴۴۸ میلیون نفر در اروپا بهوجود آمده که اتحادیه اروپا نام دارد و برخلاف ناتو که بانی آن ایالات متحده امریکا بوده، فکر تشکیل اتحادیه اروپا در خود این قاره کهن پیدا شده تا هم مظهرهویت اروپایی باشد، هم اروپا بهعنوان یک قدرت منسجم جهانی تلقی شود و بتواند در مقابل امریکا با صدایی واحد صحبت کند.
دونالد ترامپ، رئیس جمهوری پیشین امریکا، برخورد تحقیرآمیزی با ناتو داشت و رویکرد او با اتحادیه اروپا هم طوری بود که نشان میداد طرفدار از هم پاشیدن اتحادیه باشد. مثلا او انگلیس را به خروج از اتحادیه اروپا تشویق کرد و از نظر تجاری هم سعی داشت اروپا را بیشتر به امریکا وابسته کند که نمونه آن نیز زیر فشار گذاشتن آلمان برای تأمین نیازهای هیدرو کربوری خود از امریکا بهجای روسیه بود. چنین برخوردی از سوی رئیس جمهوری امریکا در زمانی که هم روسیه با اوکراین درگیر شد و هم چین تمامقد به عنوان یک ابرقدرت فنآوری در مقابل اروپا ظاهر شد، رهبران کشورهای بزرگ اروپا را به فکر «خود مختاری دیپلماتیک» و «خود مختاری راهبردی» اروپایی انداخت و تصویر امریکا بهعنوان متحد اروپا را مخدوش کرد. رقابتهای تجاری بین آمریکا و اروپا، بستن مالیات از سوی دولت فرانسه بر شرکتهای غول پیکر امریکایی و مقابله به مثل ترامپ در وضع تعرفههای گمرکی بالا به محصولات فرانسه که وارد امریکا میشدند از نمونههای این کاهش اطمینان متقابل بین دو سوی آتلانتیک بود. البته کشورهای بزرگ اروپا نظیر آلمان، انگلیس و فرانسه، هم در ناتو و هم در اتحادیه از نفوذ مساوی یا انتظار داشتن از امریکا در یک جایگاه قرار ندارند.
در نظرسنجی که اخیرا از ۱۱ کشور عضو اتحادیه به عمل آمده بیش از هفتاد درصد گفتهاند که نفوذ آلمان در کل اروپا بیشتر است ولی نفوذ انگلیس را ۹ درصد و فرانسه را ۷ درصد ارزیابی کردهاند. در نظرسنجی دیگری حتی ۷۵ درصد مردم فرانسه گفتهاند که آلمان قدرت اول اروپاست. با این حال لندن علیرغم خروج از اتحادیه اروپا همچنان متحد امریکا باقی مانده، لیکن برلین و پاریس انتظارات دیگری از امریکا داشتهاند. رئیسجمهوری جدید آمریکا، جو بایدن، با آگاهی از لطمهای که رابطه کشورش با اروپا خورده، در سفری هشتروزه به سه کشور این قاره، برای ترمیم روابط و ترسیم دیدگاههای جدید بین دو سوی آتلانتیک چند ابتکار به خرج داد. آقای بایدن روز چهارشنبه ۱۹خرداد وارد شهری ساحلی در جنوب غربی انگلیس شد و با رهبران اتحادیه اروپا دیدار کرد و روز دوشنبه بیست و دوم خرداد به بروکسل رفت و پس از دیدار با رهبران ناتو، نهایتا روز ۲۶ خرداد وارد ژنو شد و با پوتین رئیسجمهوری روسیه ملاقات کرد.
برخلاف دونالد ترامپ که شعارش «نخست امریکا» بود، بایدن در اولین سفر اروپایی خود شعار «امریکا به اروپا برگشته است» را طرح کرد و برای این که نشان دهد نظر اعضای ناتو و اتحادیه اروپا را در دیدارش با پوتین لحاظ میکند، پس از مشورت با اعضای این دو تشکل برای دیدار با رئیسجمهوری روسیه به ژنو رفت. او پیش از شروع سفر به اروپا برای نشان دادن تغییر سیاست کشورش نسبت به آلمان، تحریم را از ساخت دوخط لوله گازی گلف استریم که گاز روسیه را به آلمان میرسانند برداشت. رابطه آلمان با امریکا در زمان ترامپ لطمه شدیدی دید. در یک نظرسنجی، ۵۱ درصد مردم آلمان گفتهاند امریکا را شریک قابل اعتماد نمیدانند. به نظر میرسد علیرغم اولویتی که واشنگتن برای رابطه با لندن قائل است، اما نظر به قدرت بلامنازع آلمان در اروپا، امریکا محور رابطه خود با این قاره را، این کشور قرار داده باشد و سفر قریب الوقوع خانم مرکل به واشنگتن گویای این واقعیت است.
از سوی دیگر بنا به تفاوت راهبردی در سیاست خارجی فرانسه با آلمان و انگلیس، پاریس تصور میکند که منظور بایدن از «برگشت امریکا به اروپا» تقسیم کار در دو سوی آتلانتیک باشد تا مشارکت در رهبری. فرانسویها از زمان ژنرال دوگل خواهان این بودند که پاریس در ناتو باشد و در پیمان آتلانتیک شمالی نیروی نظامی داشته باشد، اما فرماندهی نیروهای فرانسه با یک ژنرال فرانسوی باشد. امانوئل مکرون که در ارزیابیها کشورش سومین قدرت اروپا محسوب میشود، همچون خلف خود ژنرال دوگل، خواهان مشارکت در رهبری ناتو و اروپاست و امریکاییها به راحتی بدان تن در نمیدهند. به همین دلیل شماری از استراتژیستهای فرانسوی قائلند که شعار «امریکا به اروپا برگشته است» بایدن، شعار «نخست امریکای» ترامپ به گونهای دیگر است.
جو بایدن بهتر از هر رئیسجمهوری دیگر امریکا اروپا را میشناسد و در سفر اخیر خود به این قاره هم تلاش کرده است نشان دهد که برای متحد استراتژیک قدیمی خود ارزش قائل است. در مقابل، او انتظار دارد که برای مقابله با نفوذ روزافزون چین و قدرت گرفتن نظامی پکن، اروپا در کنار امریکا قرار گیرد. اما در این باره، بعضی از صاحبنظران سیاسی در اروپا معتقدند با توجه به واقعیتهای گذشته در دولت ترامپ و این که هیچ تضمینی وجود ندارد که جانشین آینده بایدن نظرات افراطی ترامپ را نداشته باشد، بهتر است اروپا شریک استراتژیک امریکا باشد تا متحد آن. مبنای چنین ترجیحی این است که امریکا نگران برتری تکنولوژیکی چین از خود است، اما اروپا نباید در این رقابت، بازار عظیم چین و منافع سرمایهگذاری پکن در اروپا را نادیده گیرد.
امریکاییها در سفر اخیر بایدن با طرح «ارزشهای دموکراسی غربی» در برابر «معیارهای حکومتهای خودکامه» که، چین و روسیه را در زمره حکومتهای خودکامه قرار میدهند، اروپاییها را برای قرار گرفتن در کنار امریکا در مواجهه با چین و روسیه خلع سلاح کردهاند و هرگونه مخالفت اروپایی در ساز جدا زدن در رابطه با پکن و مسکو را درواقع نادیده گرفتن «ارزشهای دموکراسی غربی» تلقی میکنند. از سوی دیگر بایدن به اروپاییها، نوشتن یک سند همکاری وسیع در زمینههای مختلف را پیشنهاد داده و برای تحقق آن یک سال زمان قائل شده است. پرداختن به رقابتهای دو شرکت عظیم بوئینگ امریکایی و ایر باس اروپایی از جمله موضوعات مطروحه در این سند خواهند بود. همچنین امریکا از دیگر اعضای ناتو خواسته است که در جابجایی نیروهای ناتو درون اروپا مانع ایجاد نکنند.
یکی از مشکلات ناتو و نیز اتحادیه اروپا، ترکیب نامتجانس اعضای آن است. زیرا کشورهای اروپای شرقی که در گذشته زیر سلطه اتحاد جماهیر شوروی و ارتش سرخ قرار داشتند به میزان بیشتری از سیاستهای امریکا حمایت میکنند تا کشورهای اروپای غربی که تصور میکنند خطر اتحاد شوروی مانند گذشته وجود ندارد. ترامپ به ولادیمیر پوتین گفته بود که او رهبر یک قدرت منطقهای است ولی دیدار اخیر پوتین- بایدن از نظر روسها ملاقات دو قدرت جهانی تلقی میشود. چه روسیه یک قدرت منطقهای باشد چه جهانی، تمرکز هزاران نیروی نظامی روسی در مرزهای کشور اوکراین همچنان برای ممالک شرق اروپا نگرانکننده است و در این رابطه، ممالک بزرگ قاره پیر با درک دلهره اعضای اروپای شرقی ناتو و اتحادیه اروپا بیشتر به همکاری با روسها فکر میکنند تا برخورد با مسکو.
البته امریکاییها هم نگرانی خاص خود را نسبت به آینده دو کشور بزرگ آلمان و فرانسه دارند. خانم مرکل بهزودی از قدرت کناره میگیرد و یک سال دیگر نیز فرانسه با انتخابات ریاست جمهوری مواجه خواهد شد. معلوم نیست زمام امور این دو کشور را دقیقا چه کسانی به دست خواهند گرفت. احتمال به قدرت رسیدن راست افراطی در فرانسه وجود دارد و تا جانشین خانم آنگلا مرکل بتواند در آلمان مستقرشود، نگرانی از آینده برای واشنگتن وجود خواهد داشت. این نکته را نیز نباید فراموش کرد که بوریس جانسون علاقه ندارد گفته شود که بین لندن و واشنگتن «روابط ویژه» وجود دارد، بلکه او در دیدار اخیر بایدن از کشورش نشان داد که ترجیح میدهد بین دو پایتخت «روابط برابر» وجود داشته باشد.
Leave a Reply
You must be logged in to post a comment.