America’s Concern about Leadership Change in Saudi Arabia and Egypt

<--

نگراني آمريكا از تغيير رهبران مصر و عربستان

كريم جعفري

به نظر می‌رسد هنوز دوران ديكتاتورها در کشورهای عربی خاورميانه، به پايان نرسيده است. «من فرمان مي‌دهم» افرادي كه زمام امور را در كشورهاي عربي خاورميانه به دست گرفته و براي د‌هه‌هاست حاضر نيستند قدرت را به نفع مردم ترك كنند‎؛ درد گراني است كه بر روح و روان مردم اين كشورها نشسته و شاهد حكومت رژيم‌هايي هستند كه در قالب جمهوري، قامت ديكتاتور و از آن بدتر دارند و قدرت را وراثتي كرده و راه را براي تداوم سركوب مردم فراهم كرده‌اند.

در بيشتر كشورهاي عربي اوضاع به همين منوال است‏، به جز عراق كه تا همين چندي پيش، چنين حكمي بر آن صادر بود و لبنان كه دمكراسي نيم‌بندش با اعمال نفوذ همين ديكتاتورها بر لبه تيغ قرار گرفته، از عمان تا مراكش سلطنت‌ها و جمهوري‌هاي سلطنتي در حال حكم راندن بر مردم هستند و كوچك‌ترين صداها را هم خفه مي‌كنند. در حالي كه دهه آخر قرن گذشته، دهه مرگ بسياري از اين ديكتاتورها بود، اما هنوز هم چند تايي از آنها در گوشه و كنار حكومت مي‌كنند كه از نسل قديمي و پير اين جماعت به شمار می‌روند و همه نگراني‌هاي آمريكايي‌ها از مرگ همين يكي دو نفر است كه از قضا، بدترين پرونده‌هاي حقوق ‌بشري و حكومت‌گري را نيز دارند. حسني مبارك در مصر و عبدالله سعودي در عربستان، دو فردي هستند كه كاخ سفيد از هم‌اكنون در ماتم از دست دادن آنها به سوگ نشسته است.

در حالي كه برخي از رسانه‌هاي مصري ـ روزنامه الشروق ـ گزارش‌هايي مبني بر دستورهای حسني مبارك براي مراسم دفن و كفن خود منتشر كرده و به همين دليل نيز مسولان آن زنداني شدند‏، در عربستان همچنان هزاران شاهزاده سعودي منتظرند كه چه هنگام عبدالله سر به بالين بگذارد تا روند قدرت در اين كشور دور تازه‌اي به خود بگيرد.

روزنامه «لس‌آنجلس تايمز» در شماره چند روز پيش خود، گزارشي را منتشر كرد كه در آن به نقل از برخي از مقامات آگاه در واشنگتن، نگراني‌هايي از آينده جانشيني در مصر و عربستان ابراز شده است. اين منبع آگاه كه در وزارت امور خارجه آمريكاست، نگران است كه در صورت مرگ اين دو، آينده خاورميانه را بدون مبارك و عبدالله سعودي چگونه رقم بزنند.

مبارك كه از سال 1981 و پس از ترور انور سادات، قدرت را در مصر به دست گرفت راه وي را ادامه داد و عملا مصر را به اردوگاه غرب برد و در اين سی سال، چنان منويات آمريكا را در منطقه اجرا كرد كه كمك‌هاي ساليانه چند ميليارد دلاري آمريكا همچنان راهي اين كشور مي‌شود و مصر عملا پايگاه عمل براي سازمان‌هاي اطلاعاتي و امنيتي آمريكا تبديل شده است.

از سوی ديگر، عبدالله سعودي است كه از سال 2005 به صورت رسمي عنوان پادشاه عربستان را يدك مي‌كشد اما به صورت عملي از سال 1996 و پس از سكته برادرش ملك فهد، زمام امور را به دست گرفت. تفاوت ميان مبارك و عبدالله در اين است كه مبارك دوران حكومتش در سال 2011 به پايان مي‌رسد و زمزمه‌هايي در مورد برنامه‌ريزي براي جانشيني فرزندش جمال به گوش مي‌رسد. آنچه براي آمريكايي‌ها تبديل به يقين شده اين است كه مبارك در سال 2011 كانديد رياست جمهوري نخواهد شد و دوران وي در اين سال ـ اگر پيش از آن به دليل كهولت سن و بيماري فوت نكند – به پايان مي‌رسد.

مسأله انتخابات رياست جمهوري مصر، دغدغه‌اي براي سياست خارجي آمريكا تبديل شده و اين در حالي است كه عبدالله سعودي تا روزي كه نفس مي‌كشد، پادشاه ملك است و اتفاق خاصي روي نخواهد داد؛ اما وي نيز بيش از هشتاد سال سن دارد و روز به روز ناتوان‌تر مي‌شود.

آمريكايي‌ها در حال برنامه‌‌ريزي براي خاورميانه بدون مبارك و عبدالله هستند. در طول چند دهه گذشته اين دو كشور بر خلاف خواست مردم خود با طرح‌هاي آمريكا در منطقه همراهي كردند و به ویژه درباره جريان صلح اعراب و اسرائيل باج‌هاي كلاني به طرف اسرائيلي دادند تا جايي كه عربستان زير همين فشارها طرح صلح عربي معروف خود را اعلام كرد كه طرف اسرائيلي، اصلا به آن توجهي نکرد. مصر نيز در اين سال‌ها همكاري نزديكي را با آمريكا در منطقه داشته است كه اوج آن را مي‌توان در تحولات اخير فلسطين ديد كه همكاري نزديك و گسترده‌اي با رژيم اسرائيل در راستاي كنترل گروه‌هاي فلسطيني داشته است.

يكي از طرح‌هايي كه آمريكايي‌ها براي مصر بدون مبارك تدارك ديده‌اند‏، انتخاب ژنرال عمر سليمان رئيس پرقدرت و مشهور سازمان اطلاعات اين كشور است كه از نفوذ زيادي در مصر برخوردار است و نقش عمده‌اي در سركوب جريان‌هاي اسلامي در اين كشور داشته است. در حالي كه در عربستان عملا آمريكايي‌ها نمي‌دانند بايد با كدام شاهزاده بازي كنند، ولي آنچه براي آنها اهميت دارد، شاهزاده‌اي روي كار بيايد كه چندان با گروه‌هاي سلفي ارتباط نداشته باشد.

نقشي كه آمريكا براي مصر و عربستان در نظر گرفته است، در دو حوزه متفاوت قرار دارد كه هر دو نيز به آينده اسرائيل مربوط است. آمريكايي‌ها با علم به اين كه هيچ جنگي بدون حضور مصري‌ها عليه اسرائيل نتيجه نهايي را نخواهد داد، تلاش دارند تا اين كشور را همچنان در ارتباط نزديك با اين رژيم نگه داشته و نيازهاي تجاري و بازرگاني آن را تأمين كرده و در قبال آن گروه‌هاي اسلام‌گراي فلسطيني را كنترل كنند و در مقابل، كمك‌هاي مالي آمريكا به مصر ادامه خواهد يافت. ديپلمات‌هاي آمريكايي همچنين با علم به اين موضوع كه هيچ مذاكره‌اي نيز بدون حضور عربستان با اسرائيل قابليت انجام ندارد و ديپلماسي عربستان هم‌اکنون از كابل تا بيروت در جريان است‏، بر اين اميد است كه با تلاش‌هاي رياض بتواند مذاكرات صلح ميان اعراب و اسرائيل را نهايي كند و چون مي‌داند هيچ صلحي نيز بدون حضور سوريه قابليت عينيت ندارد، در حال بازي دادن سوريه در معادلات خاورميانه است كه در پایان، همه چيز به سود طرف اسرائيلي پایان خواهد یافت.

نگراني ديگر آمريكا در اين تغيير جانشين به محور مقاومت برمي‌گردد. هر چند سوريه وارد بازي شده است، اما تا زماني كه رهبران جديد اين كشورها بخواهند قواعد بازي با ايران، حزب‌الله و حماس را فرا بگيرند، ممكن است بسياري از امور در اين منطقه از كنترل آنها بیرون رفته و برای نمونه، قدرت نهفته و محبوبي مانند اخوان‌المسلمين ناگهان مصر را ببلعد. هر چند نگراني‌هاي ديگري نيز براي آمريكا در مورد عربستان و مصر وجود دارد و آن نيز به نارضايتي گسترده افكار عمومي با هيأت حاكمه بازمي‌گردد كه مانند آتش زير خاكستر ممكن است هر لحظه شعله‌ور شود و اين كشورها را نيز مانند ايران از زير نفوذ آمريكا خارج كند.

آنچه برخي از كارشناسان را متعجب مي‌كند، رفتار دوگانه آمريكا در مورد حقوق‌بشر در مورد اين كشورهاست؛ در حالي كه اين دو كشور به شدت حقوق اوليه مردم خود را نقض مي‌كنند و آمريكايي‌ها نيز اين امر را به خوبي مي‌دانند، اما به هيچ عنوان حاضر نيستند به اين دو كشور فشاري در اين راستا وارد كنند، چرا كه حتي يك تلنگر باعث حركت‌هاي مردمي خواهد شد.

About this publication